مصاحبه‌شوندگان با پاسخگویی و صحبت در مورد روابط کلیسا و دولت، از جدایی آنها حمایت کردند. در مورد کلاس دینی، بیشتر مصاحبه‌شوندگان (45 درصد) پاسخ دادند که شرکت در کلاس‌های این‌چنینی باید اختیاری باشد، درحالی‌که 26 درصد پاسخ دادند که باید اجباری باشد، اما همه‌ی ادیان باید آموزش داده شوند، نه فقط مذهب ارتدکس؛ یعنی، همان روالی که اکنون وجود دارد.

نویسنده: الکساندروس ساکلاریو
 ترجمه: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در یونان

مصاحبه‌شوندگان با پاسخگویی و صحبت در مورد روابط کلیسا و دولت، از جدایی آنها حمایت کردند. در مورد کلاس دینی، بیشتر مصاحبه‌شوندگان (45 درصد) پاسخ دادند که شرکت در کلاس‌های این‌چنینی باید اختیاری باشد، درحالی‌که 26 درصد پاسخ دادند که باید اجباری باشد، اما همه‌ی ادیان باید آموزش داده شوند، نه فقط مذهب ارتدکس؛ یعنی، همان روالی که اکنون وجود دارد. در مقابل، درصد معناداری از مصاحبه‌شوندگان (28٪) اظهار داشتند که شرکت در کلاس‌های دینی نه تنها باید اجباری باشد، بلکه عمدتاً دکترین ارتدکس باید آموزش داده شود. 51 درصد از زنان جوان در مقایسه با 42 درصد از مردان، طرفدار کلاس اختیاری بودند، درحالی‌که تنها 16 درصد از زنان در مقایسه با 34 درصد از مردان بر کلاس اجباری ارتدکس تاکید کردند. از سوی دیگر، طبق انتظار، مصاحبه‌شوندگانی که رابطه‌ی نزدیکی با دین داشتند، یعنی مسیحیت ارتدوکس، خواهان یک کلاس اجباری با تمرکز بر ارتدکس شدند، درحالی‌که آنهایی که هیچ ارتباطی با دین نداشتند، اختیاری بودن کلاس دینی را انتخاب کردند. مصاحبه‌شوندگانی که ارتباط ضعیفی با یک فرقه‌ی مذهبی داشتند تأثیر مهمی بر نتیجه کلی داشتند: 35٪ از آنها گفتند که می‌خواهند کلاس دینی اختیاری باشد و 37٪ خواهان اجباری بودن آن شدند، اما اظهار داشتند که همه‌ی ادیان باید آموزش داده شوند.

در مورد مراسم تقدیس در آغاز هر سال تحصیلی در ماه سپتامبر، با حضور یک کشیش ارتدکس، یافته‌ها کمی متفاوت است. در این مورد، بیشتر مصاحبه‌شوندگان (52٪) از ادامه‌ی برگزاری مراسم تقدیس حمایت کردند، درحالی‌که 41٪ خواستار لغو آن شدند. بااین‌حال، در این سؤال نیز، زنان، گشوده‌تر و مثبت‌نگرتر به نظر می‌رسیدند و 47 درصد از آنها، در مقایسه با 38 درصد مردان، خواهان توقف چنین مراسمی شدند. 55 درصد از مردان مایل به ادامه‌ی این مراسم بودند، درحالی‌که این میزان در زنان 45 درصد بود. مصاحبه‌شوندگانی که رابطه‌ی نزدیکی با یک فرقه‌ی مذهبی داشتند مایل به حفظ مراسم تقدیس بودند، درحالی‌که از نظر سطح تحصیلات تفاوت مشاهده می‌شود، چون مصاحبه‌شوندگانی که مدرک دانشگاهی داشتند (47٪)، در مقایسه با 33٪ از افراد بدون مدرک، مایل به توقف برگزاری مراسم تقدیس بودند.

سؤال دیگری مربوط به حفظ یا حذف ماده‌ی سه قانون اساسی در مورد مذهب رایج در یونان مطرح شده است. در رابطه با این سوال، 52 درصد از مصاحبه‌شوندگان موافق ابقا و 39 درصد موافق لغو آن بودند. گذشته‌ازاین، طبق تحلیل‌ها، 44 درصد از زنان مصاحبه‌شونده خواهان لغو آن و 45 درصد خواستار حفظ آن بودند، درحالی‌که 56 درصد از مردان مصاحبه‌شونده، در مقابل 37 درصد از آنها، طرفدار حفظ آن بودند. این سؤال همچنین تفاوت‌هایی را بر اساس سوابق تحصیلی نشان می‌دهد، چون 44 درصد از آنهایی که دارای مدرک دانشگاهی بودند و 34 درصد از افراد بدون مدرک موافق لغو ماده‌ی 3 قانون بودند. حمایت 92 درصدی مصاحبه‌شوندگانی که ارتباط نزدیکی با یک دین داشتند از حفظ ماده‌ی 3 قانون اساسی عجیب نیست. برعکس، جالب است که حتی مصاحبه‌شوندگانی که ارتباط سستی با دین داشتند، به طور قاطع (65%)، موافق حفظ این ماده‌ی قانونی بودند. درعین‌حال، حتی 20 درصد از آنهایی که هیچ ارتباطی با دین نداشتند، موافق حفظ این ماده‌ی قانونی بودند.

    یافته‌های مشابهی از تحقیقات کیفی به دست آمد، که در آن جوانان استدلال‌های خود را مطرح کردند. بیشتر مصاحبه‌شوندگان موافق جدایی دولت از کلیسا بودند. این استدلال مطرح شد که «بحث درباره‌ی این [مسأله] در سال 2022 پوچ است» (می‌خندد) و باید قبلاً اجرا می‌شد. همانطور که مصاحبه‌شونده‌ای گفت، «جامعه‌ی ایده‌آل اینقدر وابسته به کلیسا نیست، دولت و جامعه‌ی ایده‌آل نباید اینقدر به هم وابسته باشند» (آتینا 32). باوجوداین، تاکید شد که یونان یک کشور متحمل مذهبی است، نه یک حکومت دینی، حتی با اینکه یکی از مصاحبه‌شوندگان استدلال کرد که اگرچه قانون اساسی به‌صراحت موضع خود را نسبت به جدایی دین از سیاست اعلام کرده است، اما در واقعیت، مسائل زیادی وجود دارد که خلاف آن را ثابت می‌کند. بااین‌حال، برخی استدلال کردند که حتی اگر جدایی بین کلیسا و دولت اتفاق بیفتد، معنی‌اش این نیست که بین دولت و کلیسا تمایز ایدئولوژیک وجود خواهد داشت، درحالی‌که برخی دیگر اظهار داشتند که اگر این جدایی زودتر اتفاق می‌افتاد، یونان امروز از نظر فرهنگی کشوری متفاوت، یعنی مترقی‌تر، بردبارتر و سکولارتر، می‌شد. نظر یکی از مصاحبه‌شوندگان کاملاً وفادار به دین، اما نه نزدیک به کلیسا، روشنگرانه بود: «جدایی بین کلیسا و دولت به نفع کلیسا است، مقامات دینی این موضوع را درک نمی کنند. خود کلیسا باید به خاطر صلاح خودش به این جدایی دامن بزند تا نسل‌های آتی را جذب خود کند» (تاسوس 35).

اکثریت قریب به اتفاق مصاحبه‌شوندگان، حتی افراد مومن، ادعا کردند که خواهان دخالت کلیسا در امور سیاسی نیستند: «من معتقدم که [کلیسا] نیازی به ارتباط نزدیک با دولت ندارد. بله، کلیسا می‌تواند به مردم نه به سیاست نزدیک باشد. اصلا چرا [کلیسا باید] در سیاست دخالت کند؟» (دیمیترا 29). فقط دو نفر از مصاحبه‌شوندگان اظهار داشتند که کلیسا باید بیشتر نظر خود را بیان کند، چون نماینده‌ی بخش بزرگی از جامعه است، البته منظور این نیست که دولت به نظراتش گوش دهد. بسیاری از طرفداران جدایی دولت از کلیسا با ناامیدی خاطرنشان کردند که احتمال وقوع جدایی بسیار کم است، و این خواسته «آرمان‌شهری» به نظر می‌رسد، چون همه‌ی احزاب سیاسی، به دلیل هزینه‌ی سیاسی بالا، تمایلی به گرفتن چنین تصمیمی ندارند:

«باید مرزی بین کلیسا و دولت وجود داشته باشد؛ باید حد و حدودی تعیین کرد، چون به نظر من بعضی‌ها کلیسا را مسخره می‌کنند و می‌گویند مثلاً آی‌سی‌یو نداریم، برف‌روب نداریم، در تابستان ماشین آتش‌نشانی نداریم، غذا نداریم، کار نداریم [. . . ] ولی [. . . ] 4000 کشیش باید استخدام شوند [. . . ] چرا هیچ مرزی بین کلیسا و دولت وجود ندارد؟ صرفاً برای اهداف انتخاباتی است. اعلام آشکار مرز بین دولت و کلیسا، و به ویژه عملی کردن آن، برای هر حزب سیاسی هزینه‌ی سیاسی در پی دارد». (لفتریس 34)

   همچنین، طبق مطالعه‌ی کمّی، در مورد حذف نمادهای دینی از مدارس و ساختمان‌های عمومی، تغییر قانون اساسی، لغو مراسم تقدیس در مدارس و مهم‌تر از همه، ضرورت تغییر درس تعلیمات دینی، نظراتی مطرح شد. بیشتر مصاحبه‌شوندگان اذعان کردند که درس تعلیمات دینی فعلی را نمی‌شود به شکل فعلی آن تدریس کرد، چون اساساً توضیح‌المسائل است، و به گفته‌ی یکی از مصاحبه‌شوندگان «اگر به دنبال توضیح‌المسائل بودم، به کلاس‌های مذهبی‌ای که یکشنبه‌ها برگزار می‌شود می‌رفتم» (میکالیس 22).  مصاحبه‌شوندگان بر لزوم آموزش همه‌ی ادیان به‌عنوان موضوعی فراگیر تاکید کردند. برای کسانی که اعتقادی به خدا ندارند، پیشنهاد شد که کلاس‌های تعلیمات دینی اختیاری باشد یا حتی الحاد و ندانم‌گرایی به‌عنوان پدیده‌های اجتماعی یا جهان‌بینی های فلسفی آموزش داده شوند: «ترجیح می‌دهم اگر قرار باشد کلاس تعلیمات دینی داشته باشیم، چیزهایی درباره‌ی ادیان دیگر و مسائل کلی اعتقادی یاد بگیرم» (تاتیانا 27). ساختار چندفرهنگی جامعه‌ی یونان نیز نکته‌ی مهمی به منظور تغییر روش تدریس دین در مدارس در نظر گرفته شد. «[...] ما اکنون در مورد مدارس چندفرهنگی صحبت می‌کنیم، مدارسی که در آن دانش‌آموزان از تمام نقاط جهان حضور دارند، حتی بسیاری از دانش‌آموزانی که از خانواده‌های ارتدوکس هستند، خودشان ارتدکس نیستند. از نظر من، کلاس‌های تعلیمات دینی جایی در مدارس ندارد (کیکی 23). در کل، از قرار معلوم جوانان طرفدار یک دولت سکولارتر هستند، اما موضوعات مطرح‌ و بحث‌شده اهمیت یکسانی برایشان ندارد.

کد خبر 17453

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =